0

9 تا ترکیب مفید با کلمه brain (مغز) در زبان انگلیسی

در  این مطلب قراره یکی از کاربرد ترین کلمات انگلیسی را معرفی کنیم. جهاددانشگاهی قزوین با برگزاری دوره های مکالمه محور زبان انگلیسی سعی بر تقویت هوش کلامی زبان انگلیسی شما دارد. پس با این مطلب همراه باشید.

Brainstorm (فعل)

این کلمه به معنای ایده پردازی کردن یا تولید افکار هست.

The group brainstormed for a whole hour with little results.

گروه، یک ساعت تمام مشغول ایده پردازی کردن بود اما نتایج کمی داشت.

 

Let’s have a brainstorming session to figure out the best way to go about our new business plan.

بیاید یک جلسه ایده پردازی داشته باشیم تا ببینیم بهترین راه انجام بیزینس پلنمون چیه.

 

Brain teaser (اسم)

این کلمه یعنی یک مسئله یا معمایی که ذهن رو به چالش میکشه

 

No-brainer

معادل فارسی این ترکیب کلمه در زبان فارسی، وقتیه که مثلا میگیم “این دیگه فکر نداره که” یا فلان چیز “آب خوردنه”:

If you ask me, it’s a no-brainer. Of course you should accept the job.

اگه از من بپرسی، میگم اصلا فکر نداره. معلومه که باید شغله رو قبول کنی.

 

Brainwash (فعل)

شستشوی مغزی دادن

Some people claim that the media is an easy way to brainwash to public into believing almost anything.

بعضیا معتقدن که رسانه، یک راه آسون برای شستشوی مغزی عامه مردمه که هر چیزی رو باور کنن.

 

Pick someone’s brain

این عبارت به معنای اطلاعات از کسی گرفتن به واسطه سوال پرسیدن از اونهاست:

Do you mind if I pick your brain for a second?

میشه اگه یه لحظه چندتا سوال ازت بپرسم (یسری اطلاعات ازت بگیرم)؟

 

Brain-dead (صفت)

در پزشکی، به کسی میگن که مرگ مغزی شده باشه.

اما به عنوان یک صفت در مکالمات روزمره، هم معنای خنگ و احمق میده و هم کسی که که ذهنش مثلا بخاطر خستگی یا هیجان یا هر چیز دیگه ای قفل شده باشه و نتونه فکر کنه:

The patient has been brain-dead since 7:36.

بیمار از ساعت 7:36 مرگ مغزی شده.

 

To be honest, I felt so brain-dead after listening to those people talk for an hour.

راستش، بعد از دوساعت گوش دادن به حرفای اونا، دیگه مغزم از کار ایستاده بود.

 

Rack one’s brain

از این عبارت فعلی وقتی استفاده میشه که کسی حسابی به ذهنش فشار میاره، بخصوص وقتی که میخواد چیزی رو یادش بیاره:

After a minute of racking his brains, he could remember nothing and was forced to leave the answer on the test blank.

بعد از یک دقیقه فشار آوردن به ذهنش، هیچی یادش نیومد و مجبور شد جواب سوال رو خالی بذاره.

 

The brains behind

از این عبارت برای اشاره به فردی که مغز متفکر یک چیزیه یا ایده اصلی یک طرح یا پروژه ای برای اونه، استفاده میشه:

Lucy Jones is the brains behind the project.

لوسی جونز، مغز متفکر پشت این پروژه هست.

 

Brain damage

آسیب مغزی

Christian got in a car accident last weekend. He sustained some injuries, but luckily no brain damage.

کریستین آخر هفته گذشته یک تصادف رانندگی داشت. یسری جراحات برداشت، اما خوشبختانه آسیب مغزی بهش وارد نشد.

دپارتمان زبان‌های خارجه جهاددانشگاهی قزوین این فرصت را در اختیار شما قرار داده تا همراه با کادری مجرب و یک آموزش استاندارد با کمترین زمان و هزینه، مهارت گفتگوی خود را تقویت کنید.

برای یادگیری بیشتر و بهتر زبان انگلیسی می‌توانید به آدرس قزوین- سه راه خیام، جنب پاساژ علوی به صورت حضوری مراجعه کرده و یا ثبت نام خود را از طریق سایت نهایی کنید.

دپارتمان زبان های خارجه جهاددانشگاهی (لینک زبان)

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code